وقتی که می خواستیم پنج شنبه بریم کلاس تو انقدر هیجان داشتی که 6 صبح بیدار شدی 😴 بهت گفتیم برو بخواب و انقدر خسته بودی که سریع خوابت برد 😪 دیگه تقریبا ساعت 11 بود که بهم خبر دادند زویا جون گفته امروز کلاس برگزار نمیشه و یکی از خدمتکار ها خیلی سرفه و عطسه می کرد زویا جون هم گفت که دیگه کلاس برگزار نمی شه بخواطر کرونا 🤒 نمی دونید چقدر ناراحت بودیم 😢